بگذر از کوی ما ، کن نظر سوی ما
به هر طرف ، ببین چو رو کنم
در پی من دوان ، گشته پیر و جوان
ازین جنون چه گفتگو کنم
به گریه ندامتم ، زانتظار بی پایه ای
چو میکند ملامتم ، ز جفای تو همسایه ای
چه گفتگو برای او کنم ؟
بر این بلا چگونه خو کنم؟
ای فرزانگان ;بر دیوانگان
این ملامت چرا کنید؟ کم تماشای ما کنید
از من بگذرید ، راه خود روید ،
عاشقان را رها کنید ، کم تماشای ما کنید
مگر به شهر شما ، قسم شمارا بخدا
جنون عاشقی تماشا دارد ؟ بسوزد آنکه هست و حاشا دارد
من عاشقم و گنهکار ، آیا همه شما بی گناهید؟
:: بازدید از این مطلب : 1475
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12