نوشته شده توسط : nahal

 

حیدر بابا دنیا یالان دنیادی
سلیماندان نوحدان قالان دنیادی
اوغول دوغان درده سالان دنیادی
هركیمسیه هر نه وئریب آلیبدی
افلاطوندان بیر قوری اود قالیبدی

حیدر بابا یولوم سنن كج اولدی
عمروم كچدی گلممه دیم گج اولدی
هئچ بیلمه دیم گوزللرون نج اولدی
بیلمزدیم دنگه لروار دونوم وار
ایتگین لیك وار آیرلیق وار ئولوم وار

حیدر بابا یار - یولداشلار دوندولر
بیر - بیر منی چولده قویوب چوندولر
چشمه لریم چراغلاریم سوندولر
یامان یئرده گون دوندی آخشام اولدی
دنیا منه خرابه شام اولدی

 

 

شهریار سخن

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا



:: بازدید از این مطلب : 12911
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

       

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی .
اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش است
و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد .
عشق در غالب دلها در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی می شود
و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است .
اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ  می گیرد و چون روح ها، برخلاف غریزه ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارد، می توان گفت .که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هست .
عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک « خود جوشی ذاتی » است و از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و يکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجا است که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی و.ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است.
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند .
و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید، و در حقیقت، درآغاز، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند. و پس از « آشنا شدن » است که « خودمانی » می شوند - دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رودربایستی ها احساس خودمانی کنند و این حالت بقدری ظریف و فرّار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم  می گریزد - و سپس، طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان، خودبخود، دو همسفربچشم می بینند که به پهندشت بیکرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و پاک صمیمی « ایمان » در برابرشان باز می شود و نسیمی گرم و لطیف - همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه دردآلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا به لرزه می آورد - هر لحظه پیام الهام های تازه آسمانهای دیگر و سرزمینهای دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش  بوستانهای دیگر را به همراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ، هر لحظه، بر سر و روی این دو می زند .
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی « فهمیدن » و "اندیشیدن » نیست .
اما دوست داشتن، در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد .
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در   « دوست » می بیند و می یابد .
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق .

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن .
عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد.
عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم در عین حال پایدار و سرشار اطمینان.
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر .
از عشق هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویم
و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر
عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر
عشق نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاند
و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد
عشق، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
عشق یک اغفال بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گردد
و به روزمرگی - که طبیعت سخت آن را دوست میدارد - سرگرم شود
و دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس آور آدمی دراین بیگانه بازار زشت و بیهوده
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن
عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است
و
دوست داشتن "همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن "است .

 

 

برگرفته از کتاب کویر - دکتر علی شریعتی



:: بازدید از این مطلب : 890
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 28 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

زندگی سخت ساده است .

خطر کن ،

وارد بازی شو ،

چه چیزی از دست می دهی ؟

با دست های تهی آمده ایم

وبا دست های تهی خواهیم رفت .

نه ، چیزی نیست که از دست بدهیم .

فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند

تا سرزنده باشیم

تا ترانه ای زیبا بخوانیم ،

وفرصت به پایان خواهد رسید .

آری اینگونه است که هر لحظه مغتنم است .

 

                                                                    "  اشو  OSHO "



:: بازدید از این مطلب : 1402
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

                                                                 

پرسيدم دوست بهتر است يا برادر ؟ گفت دوست برادري است که انسان مطابق ميل خود انتخاب مي کند . اميل فاگو

 

در بلند هنگام هیچ نیرویی نمی تواند در برابر فرهنگ و هنر ایستادگی کند . ارد بزرگ

 

از قضاوت کردن دست بکش تا آرامش را تجربه کني. ديپاک چوپرا

 

عشق ماندگار هرگز بر جاذبه ي جسماني ميان شما و معشوق که همواره در حال تغيير است متکي نيست . باربارا دي آنجليس

 

خداوند ما را براي خودش آفريده است پس قلبمان آرام نمي گيرد مگر وقتي که به او رو يمي آوريم. سنت آگوستين

 

راه آشتی را کسی باید بیابد که خود سبب جدایی شده است .  ارد بزرگ

 

کسي که از ابتدا نا بينا به دنيا آمده است معني تاريکي را نمي فهمد زيرا هرگز روشنايي را تجربه نکرده است. خردمند بودايي

 

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببيني. مولانا

 

هر قدر به دیگران احترام بگذاریم ، به ما احترام خواهند گذاشت . ارد بزرگ

 

کسي که بر جايگاه خويش منم زد بخت از وي روي بر خواهد تافت . فردوسي خردمند
 



:: بازدید از این مطلب : 1363
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

امشب گریه میکنم.گریه میکنم برای توبرای خودم وبرای همه ی اونایی که خواستن گریه کنن اما نتونستن.

برای تموم اون چیزی که خواستی و نبودم و خواستم  بودی.امشب گریه میکنم به وسعت دریابه وسعت بیشه

به وسعت دل عاشق.برای تو.....برای تو.....وبه سپاس تمام تحقیر هایی که از دیگران شنیدم و هنوز

شکست نخوردم.

بقیه مطالب در مطلب:



:: بازدید از این مطلب : 1526
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

                                      

تئلئقراف تئلینده ایكی سئرچه،
بیری سن، بیری منَ
یووامیزدا ایكی كؤرپه،
َیاشاییریق بئله جه ....
ظالیم كئشیك چی سی اولان
بیر زمی بوغدامیز ،
فیكیر ائله مه، عؤمـــــــروم _ گونـــــــوم !
بویویه جك بالالاریمیز ! .
بیر بوداق دا ایكی سئرچه ،
بیری سن بیری من
آغاجین كؤكونده بالتا سسی ،
بوداقلاریندا یارپاقلارین
قورخولو تیتره مه سی ،
یووامیزدا مئشه زیلزیله سی .
بیزی آختاران اووچو گولـله سی
هله كی یان كئچیر،
گولـله لر گؤیرچین لری ،
توراجلاری، ككلیك لری سئچیر .
بیزه ده دیه بیلردی
اونلار اولماسا.....
نووبه بیزه چاتاجاق
مئشه ده یاغلی قوشلار قالماسا.....
بیر بولاقدا ایكی سئرچه
بیری سن، بیری من.
سو ایچیب گؤیلره باخیریق ،
عؤمور ایسته ییریك ایلاهی دن،
بالالاریمیز اوچانا قدر ،
باغا ، بوستانا ،                آیاق آچانا قدر.....
مئشه ده بیر آج تولكو،
آغزیندا سئرچه توكو
ائله بیل دیشلری
قانادلانیب اوچماق ایسته ییر .
تئلئقراف تئللرینده كی،
بوداقلارداكی،
كوْل- كوْسدان اوزاقلارداكی
اوچان تیكه نی توتماق ایسته ییر .
بیز توكلری تولكو دیشینده قالان
سئرچه لرین جسدی ییك
تولكولرین اوچان حسرتی ییك.....
بیر ائیواندا ایكی سئرچه،
بیری ســــــن، بیری مــــــــن....
سیغینمیشیق یووامیزا،
گئدك یئم دالینجا
دن گتیرن یوخدور بیزه .
سن خیرمانا...
دییرمان داشلاری اووولوب،
دن گتیرنلر چوخدان قووولوب .
تكجه سویو دئییل،
دنی ده سوْوولوب دییرمانلارین .
گئده جك باشقا یئریمیز یوخدور،
گؤرورم هاوا سوْیوقدور،
اوج ، مـــــــله ییـــــــم منیم .
بالالارین دیمدییینده
بیر شئی قالماییب
ساری دان باشقا .
یوخولاریندا هئچ نه گؤرمه ییرلر
داری دان باشـــقا !!
بیر شئی گتیره بیلمه سك
هئچ اولماسا بیر اووچونون آج بالالارینا یئم اولاق .
من گئدیم ، سن گلمه ،
بالالاردان گؤز-قولاق اول ، گؤز-قولاق....
گؤی اوزونده ایكی سئرچه !
بیـــــری ســــــــن ، بیـری مــن !!
گلمه گؤزلیم ، گلمه !!!
گولـله آچیلسا بیردن ،
بیر تاوادا ایكی سئرچه پیشه جك ،
 بیری مــــن ،
                         بيري ....سن....
 


:: بازدید از این مطلب : 1638
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟ کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟ چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری بیگمان پیش تر از اینها مرده بودیم, اگر عشق نبود



:: بازدید از این مطلب : 1401
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

ريزه ماهي درون فنجان / سر برون آر تو از اين زندان / باتو، بس فاصله دارد دريا / تو ازن ورطه كوچك هرگز .. /ره به دريا نتواني بردن ...

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1466
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
 

شهریار سخن

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا



:: بازدید از این مطلب : 1750
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 9 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست.شاهزاده گفت:عاشق نیستی,عاشق به غیر نظر نمی کند



:: بازدید از این مطلب : 1274
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت.جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت.چون رمیدن های آهو ناز کردن های او.چشم و دستان مرا حالی به حالی کرد و رفت

  • من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

قلبت رو خالی نگه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم ..... زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز دارم


:: بازدید از این مطلب : 1424
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

در پاسخ نامه ام گل یخ دادی /هربار مرا وعده دوزخ دادی/ یک بار برو کلاس خیاطی عشق/ شاید که خدا کرد و به ما نخ دادی



:: بازدید از این مطلب : 1652
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

جایگاه انسانیت هرکس ، قلب خاموش اوست ، ننگرانی هرگز از غصه فردا چیزی نمی کاهد ، بلکه فقط شادی امروز را از بین می برده دهان پر حرفش

 

زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند.

بسیاری از مردم دعا نمی کنند بلکه فقط التماس می کنند.

جایگاه انسانیت هرکس ، قلب خاموش اوست ، نه دهان پر حرفش .



:: بازدید از این مطلب : 1475
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم

 

این جمله همیشه یادت باشه : زندگی گل سرخئ است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی است

 ديگه بي تو نمي ميرم...توئم با بي کسيت سر کن از تو دلگيرم...از عاشقي سيرم...درسته بي تو ميميرم...ولي ايندفعه ميرم

 بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکارامدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند


 سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد، تندیسی زیبا نخواهد شد.
از زخم تیشه خسته نشو که وجودت شایسته ی تندیسی زیباست

شکستن یک دل مگه چقدر قدرت می خواد که فکر کردی اون که قویتره تو هستی


 سخته یكی بهت بگه ستاره شو بچینمت یه كم كه بگذره بگه دیگه نیا ببینمت

  سلام به کسي که به رسم جاده ها دوراست و به رسم دل چه نزديک . . .
 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1562
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 19 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

 

ای دوست به جز عشق تو در سر من هوسی نیست.جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیست

 

گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده ی عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله ی بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کنان نغمه سر دهم که من شیدای تو و عاشقانه دوستت دارم .

یک گل سرخ همراه قلب کوچکم تقدیم به تو که یادت در فکرم، عشقت در قلبم و عطر و بویت در میان صفحات خاطراتم ماندگار است

اگه نصف دنیا رو بهم بدهند قبول نمی کنم! چون ممکنه تو توی نصف دیگه اش باشی!!

سیاهی شب را در چشمانت به بند میکشم تا هربار که به تو مینگرم زیبایی نور ماه را تنها در چشمان تو ببینم!
 نميگم دوستت دارم

نميگم عاشقتم

ميگم ديونتم كه اگه يه روز ناراحتت كردم بگي بيخيال ديونست . . .

يادته بهت گفتم كه خشت ديوار دلتم، تو هم منو شكستي

ولي اشكالي نداره، حالا خاك زير پاتم !

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت... خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد

میدونم تا اس ام اس میاد دعا میکنی من باشم

خواستم بگم دعات مستجاب شد



:: بازدید از این مطلب : 1616
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

                                                                                 

هر چه باشی نازنین ، ایام خوارت میکند / هر چه باشی شیر دل دنیا شکارت میکند هر چه باشی با لب خندان میان دیگران / عاقبت دست طبیعت اشک بارانت میکند

 

 اگه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون که تموم فکر من پیش تو بود .مثه تو تو زندگیم هیشکی نبود...............



:: بازدید از این مطلب : 1743
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

زندگی باید کرد ! گاه با یک گل سرخ ، گاه با یک دل تنگ ، گاه باید رویید در پس این باران ، گاه باید خندید بر غمی بی پایان

 

هر چه بیشتر عمر می کنم بیشتر اطمینان پیدا می کنم که تفاوت عمده انسانها ، تفاوت بین انسان ضعیف و قوی ، بین انسان بزرگ و کوچک میزان توانایی یا اراده استوار و خلل نا پذیر آنهاست . به این معنی که انسان قدرتمند هنگامی که هدفی را برای خود مشخص می کند دو راه بیشتر پیش رو ندارد : یا مرگ یا پیروزی. توماس فاول



:: بازدید از این مطلب : 1897
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

قلب من یک جاده تاریک بود / با تو قلبم کلبه پیوند شد / اشک هایم مثل نیلوفر شکفت / حاصلش یک اسمان پیوند شد

 

افرین به عشق به عاشقی .نفرین به بخت و سرنوشت . به اون نگاه که عشقتو . تو سرنوشت من نوشت . نفرین به من نفرین به تو . نفرین به عشق من و تو . به ساده بودن منو . به اون دل سیاه تو..........



:: بازدید از این مطلب : 1380
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()