نوشته شده توسط : nahal


روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: 

چرا گریه می كنی؟:3.gif
هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.23.gif


"آیا این تبر توست؟" 

هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ 

دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.


فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد. 1.gif

یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.17.gif


هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ 3.gifاوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "17.gif

 فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید 4.gif
: زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!12.gif
فرشته عصبانی شد.

" تو تقلب كردی، این نامردیه "

نتیجه ی اخلاقی : به مرد ها اعتماد نکنید حتی بر سره فرشته ی خدا هم کلاه میزارن12.gif12.gif
 





:: بازدید از این مطلب : 956
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 12 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: